سئوال مریدی است که با خواندن کتابهای فالون دافا و در پی آن صحبتها و سخنرانی های استاد دچار تناقض شده است. و پاسخ استاد به اینگونه است:
"قبل از 20 جولای 1999 مهمترین چیز برای مریدان دافا پیشرفت و تز کیه شخصی بود و چیزهای دیگر مهم نبود و طی کردن سطوح بسیار سریع بود. اما از 20 جولای 1999 یعنی دوره شکنجه و آزار، مسئله مهم این بود که ایا شما می توانستید یک مرید حقیقی دافا شوید و آیا شما طلای حقیقی بودید؟ آیا تحت فشار های اهریمن قادر به انجام تزکیه بودید؟ در حال حاضر اصلاح – فا و مریدان دافا در برابر شکنجه و آزار ایستاده اند . بسیاری از عناصر پلید از بین رفته اند و مسئله رسیدن به کمال مریدان وجود ندارد. این مرحله گذشته و مهم ترین چیز که لازم است در حال حاضر انجام داده شود این است که سر در بیاوریم که چگونه مردم بیشتری از دنیا را نجات دهیم. تمام موجودات را نجات دهیم . این یک تلاش تاریخی و ماندگار برای مریدان دافا شده است". ص 22 ادامه مطلب...
در مکتب فالون دافا که اشکالاتی به نظر می رسد که علیرغم ادعای ترویج دهندگان آن که این مکتب تنها روشی برای تزکیه است و اصولا دین و چیزی شبیه آن نیست منافات دارد. آقای لی هنگجی در کتاب فالون گونگ که در سایت فارسی این فرقه وجود دارد در صفحه 28 کتاب چنین می گوید:
"به عنوان یک رهرو نه تنها باید در مقابل دیگران صبر و استقامت داشته باشی بلکه از کسانی که به تو اهانت کرده اند وبر خلاف تو عمل می کنند تشکر هم بکنی!"
روزی روزگاری شخصی به نام لی هنگجی در چین زندگی می کرد . به پیشینه او کاری نداریم چون اطلاعات دقیقی از زندگی او قبل از مشهور شدنش نداریم و فقط همین قدر می دانیم که بر اساس گفته های خودش، به دانشگاه نرفته تا مغزش فاسد نشود! و شاید هم تحصیلات متوسطه را تمام نکرده باشد. او عاشق قدرت و شهرت و پول است. جامعه کمونیستی چین با جمعیت بیش از یک میلیارد و دویست میلیون نفر به او اجازه این کار را نمی دهد و گذشته از آن سرمایه داران بزرگ نیز مانع راه او برا ی پیشرفت و کسب ثروت هستند . تحصیلات هم ندارد و سرمایه هم ندارد.
او همچنین با جامعه ای بدون معنویت مواجه است جامعه ای که رسما خدا در آن وجود ندارد. علاوه بر پول و شهرت ،او گمشده ای دارد که آن را در درون خود جستجو می کند . در سقف اتاق لی هنگجی یک پنکه سقفی برقی وجود دارد که لی هنگجی در ساعتهایی که بر تخت خود دراز کشیده و به آرزوهای خود فکر می کند به آن خیره می شود . پنکه کار می کند و لی هنگجی در خیالات خود آرزوی شهرت ، پول و قدرت را می پروراند...ادامه مطلب...